پر سوخته ی شرار پرهیز توام
دیوانه ی چشم فتنه انگیز توام
گنجایش دیگری ندارد دل من
همچون قدح شراب ، لبریز توام
نتوان ترک تو ای فبله دلها کردن
که محال است دگر مثل تو پیدا کردن . . .
اتل متل تشکر
منقل کجاست با انبر
تریاک و بنگ و شیشه !
به یادتم همیشه !
گفتم تو شیرین منی
گفتی تو فرهادی مگر ؟
گفتم خرابت میشوم
گفتی تو آبادی مگر ؟
گفتم ندادی دل به من
گفتی تو جان دادی مگر ؟
گفتم ز کویت میروم
گفتی تو آزادی مگر ؟
گفتم فراموشم نکن
گفتی تو در یادی مگر؟
خوبرویان جهان رحم ندارد دلشان
باید از جان گذرد هرکه شود مایلشان
روز اول که سرشتند ز گل پیکرشان
سنگ اندر گلشان بود ، همان شد دلشان
من پذیرفته ام شکست خویش را
پند های عشق دور اندیش را
میروم از رفتنم شاد باش
از عذاب دیدنم آزاد باش
اگر چه تو تنها تر از من میروی
آرزو دارم تو هم عاشق شوی
آرزو دارم بفهمی درد را
سختی برخورد های سخت را
.
مانده بر لبان من داغ بوسه های تو
رفتی و بجا مانده آتشی به جای تو
حالم خیلی بده ، رفتم دکتر
میگه ۲ راه بیشتر نداری
یا ICU
یا
I See You
نظرات شما عزیزان:
|